بسم ربّ الشهدا و الصدیقین
شهید غلامحسین افشردی معروف به شهید حسن باقری
تولد: 25 اسفند 1334
شهادت: 9 بهمن 1361، جبهه ی جنوب
خاطراتی مربوط به " شهید حسن باقری" از زبان همرزمان
?
داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم، دستی به شانه م زد ، سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت « علی! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم، معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه، باید یه کاری بکنیم.» گفتم « مثلاً چه کاری کنیم؟! »
گفت « دو تا کار؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش. »
?
بچه ها از این همه جابه جایی خسته بودند. من هم از دست بالایی ها خیلی عصبانی بودم. به حسن گفتم « دیگه از جامون تکون نمی خوریم، هر چی میشه بشه. بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. »
خیلی شمرده گفت « بالاتر از سیاهی سرخی خون شهیده که روی زمین می ریزه. »
گفتم « خسته شدیم، قوه ی محرکه می خوایم. »
دوباره گفت « قوه ی محرکه خون شهیده. »
?
اگر بین بسیجی ها حرفی می شد، می گفت « برای این حرفها به هم تهمت نزنید. این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری میشه. اگه از دست هم ناراحت شدید، دو رکعت نماز بخوانید بگویید: خدایا این بنده ی تو حواسش نبود، من گذشتم، تو هم ازش بگذر. این طوری مهر و محبت زیاد میشه. اون وقت با این نیروها می شه عملیات کرد.»
?
نزدیک ظهر بود، از شناسایی بر می گشتیم، از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم. آن قدر خسته بودیم که نمی توانستیم پا از پا برداریم؛ کاسه ی زانوهامان خیلی درد می کرد. حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خواندن. صبر کردم تا نمازش تمام شد. گفتم « زمین این طرف چمنه، بیا اینجا نماز بخوان. » گفت « اون جا زمین کسیه، شاید راضی نباشه. »
?
هی می رفت و می آمد. برای رفتن به خانه دو دل بود. یادش رفته بود نان بگیرد. بهش گفتم « سهمیه ی امروز یه دونه نان و ماست پاکتیه، همینو بردار و برو. »
گفت « اینو دادن اینجا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه. »
گفتم « این سهم توست، می تونی دور بریزی، یا بخوری. »
یکی دو باری رفت و امد، آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.
منبع: کتاب "یادگاران" / کتاب خاطرات "شهید حسن باقری"
چند خاطره ی دیگر از شهید:
http://bipelak313.blogfa.com/post-4.aspx
شهید حسن باقری به روایت همسرشان+ لینک دانلود کلیپ شهید و صدای شهید:
http://qafeleh.ir/Posts/93
بسم الله الرحمن الرحیم
یازدهم دی
یه مدت پیش فهمیدم یازدهم دی روز تولد و روز شهادت شهید سید مجتبی علمدار هست
رفتم توی تقویم نگاه کردم و دیدم امسال یازدهم دی مصادف شده با ولادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام)
ولادت امام موسی کاظم(علیه السلام) بر همگان مبارک باد
.
.
آقا سید سلام
سلام بر شما و تمام همرزمانتان که از نفس افتادید تا ما از نفس نیفتیم
قامت راست کردید تا ما قامت خم نکنیم
و به خاک افتادید و در خون خود غلتیدید تا ما به خاک نیفتیم
آقا سید خیلی دوست دارم یک بار هم که شده زهرایت را از نزدیک ببینم
می دانم، میدانم لیاقتش را ندارم اما دل است دیگر میشود چه کار کرد؟!
دوست دارم خودتان را هم ببینم، در خواب، اما می دانم که باز هم لیاقت ندارم، اما... اما خودت کمکم کن تا لیاقتش را پیدا کنم
خیلی حرفها دارم برایتان که بزنم تا برسانید به خیلی ها.... اما نمی دانم میسر می شود یا نه
آقا سید، قرارم را یادتان هست؟! نمیدانم چند روز از آن قرار گذشته اما هر گاه هم خواسته یادم برود فکر کنم خودت بوده ای که به یادم آورده ای. آقا سید خودت کمکم کن به حق همان سوره های کوثر که پاک شود دلم از هر چه ناپاکی است...
آقا سید! با صدایت زودتر از خودت آشنا شدم، گوش میدادم نوای "بر مشامم می رسدهر لحظه بوی کربلا.." ولی نمیدانستم آن صدا از آن شماست..... اما حالا اندکی و فقط اندکی با خودتان هم آشنا شده ام! و کاش این آشنایی بیشتر شود و کاش ببینم شما را...
پی نوشت: لینک های مرتبط با شهید علمدار
زندگینامه شهید از زبان همسرشان/نامه دختر شهید به ایشان/دانلود مداحی و ملودی خوانی های ایشان
http://www.mahe10om.blogfa.com/ قانون های دهگانه شهید علمدار با دست خط خودشان
http://yarpag.persianblog.ir/post/6/
.
.
"بسم ربّ الحسین"
«ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»
حرکت کشتی نجات بخش آدمیان، احتیاجی به دریا ندارد. این کشتی بر روی قطره اشکی مقدس که برای حسین(علیه السلام) ریخته می شود، می گذرد. اشکی که از اعماق دل بر می آید و جان را می شوراند و آنگاه رهسپار پیشگاه اقدس خداوندی می شود.
"علامه محمد تقی جعفری(ره)"
http://rahyafteh139.persianblog.ir/
منتظر انتقادات و پیشنهاداتتون در وبلاگ دیگرم هستم
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سوار بلیزر بودیم. می رفتیم خط. عراقی ها همه جا را می کوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت « نگه دار نماز بخونیم .»
گفتیم « توپ و خمپاره می آد خطر داره.»
گفت « کسی که جبهه می یاد، نماز اول وقت را نباید ترک کنه. »
منبع : یادگاران/ کتاب باقری/ فرزانه مردی/ انتشارات روایت فتح
بسم الله الرحمن الرحیم
بخشهایی ازسخنزانی آقای انجوی نژاد*
سؤالاتی که از بنده داری از خودت بپرس و امام زمان(عج) رو کنارت ببین!
ما قیافه مون اینطوی خوبه؟
چرا از من میپرسی؟! امام زمانت! اگر امام زمان(عج) باشه اینجوری جلو امام زمانی؟! آره؟! خوبه! همین!
آقا!من این حَرفه رو بزنم خوبه؟!
نمی دونم! از من چرا می پرسی؟!
آقا غیبت شد یا نه؟!
از من چرا می پرسی؟! مگه نمیگه امام زمان(عج) من مثل خورشید پشت ابرم؟! امام زمانت نشسته، حَرفه رو جلو امام زمانت می زنی؟! بزن!
آقا! نیگا کنم خوبه؟!
بکن!امام زمانت باشه؟!
آقا چه اشکال داره، این رابطه هه مثلا اشکالی داره؟!
نمی دونم؛ از من سؤال نکن! از خودت و امامت! خود؛امام؛ قاضی کاملاً محکمه پسندی، هر حکمی داد بیرون حله! ببین اونوقت چقدر خودت رو جمع می کنی؟! این میشه معنی خودت رو جمع کردن! تصمیم بگیر! وگرنه این آمدنها و رفتنها فقط برای شما ثواب داره! ثواب خیلی خوبه ها امّا از درد امام(عج) خبری نیست!
آقا!خدا می بخشه! ارحم الّراحمینه!
میدونم! اما درد امام(عج) رو چیکار می کنی؟! دلش درد گرفت! دلش در گرفت امام زمانت!!! چیکار به خدا و ارحم الراحمینی ش داری؟ دل آقات رو سوزوندی!!! این چیزی ست که باید متعهد باشیم بهش: با تعهدت، با عفافت، با حجابت، با جهادت، با علمت سعی کن میون همه ی این خلائق چزو کسانی باشی که هر وقت مهدی(عج) یادت اقتاد آرام صورتش به لبخند باز بشه بعد بگه خدا حفظش کنه!همین!
*نوشته شده از یک فایل صوتی که از سایت شهید آوینی گرفته شده www.aviny.com
برای فرج و سلامتی آقا امام زمان(عج) و سلامتی امام خامنه ای(حفظه الله) و شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات
اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
"هوالرزّاق"
بخش هایی از وصیت نامه امام علی(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام)
" این نامه با اینکه مخاطب خاصترش امام حسن(علیه السلام) است اما مخاطبش جوانان هستند"
فرزندم!
بدان راهی طولانی و دشوار، پیش رو داری
قطعاً به توشه ی کافی نیاز داری؛ به سبک باری،
و به این که قدم هایت درس و در مسیر باشند؛
بیش از طاقتت، بار بر ندار
که مبادا در راه، سنگینی بار، دست و پا گیرت شود.
اگر بین نیازمندان، کسی را یافتی که توشه ات را برایت به قیامت ببرد
و توشه را فردای محشر، در لحظه ی احتیاج، به تو برگرداند،
وجودش را غنیمت بشمار(انفاق کن؛ انفاق کن)، بار را بگذار بر دوش او.
تا می توانی، بار و کوله اش را سنگین کن؛
شاید بعدها، کسی را با این مشخصات، پیدا نکنی.
منبع( کتاب: به پسرم/ترجمه بخش هایی از نامه 31 نهج البلاغه/ به اهتمام فاطمه شهیدی/نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها/نشر معارف)
این روزها نیازمندانی هستند که می توانیم وجودشان را غنیمت بشماریم و به وصیت پدرمان (امام علی(علیه السلام)) عمل کنیم و تا میتوانیم از بار خود برداریم و کوله بار آنها را سنگین کنیم...
پس بیایید همه با هم مانند مولایمان امام علی(علیه السلام) هر چه در توانمان است کمک کنیم به قحطی زدگان شاخ آفریقا...
امروز ولادت کریم اهل بیت(علیه السلام) است.... حتما همه شنیده ایم که ایشان چند بار در طول عمر پربرکتشان تمام داراییشان را بین فقرا تقسیم کردند.... حال ما هم بیاییم اندکی و فقط اندکی از اماممان تبعیت کنیم و آنچه در توان داریم – نه تمام داراییمان را- کمک کنیم به برادران و خواهرانمان در سومالی........
بیایید روزه های بی افطار را اندکی رونق دار کنیم......
**** امروز توی اخبار گفت: کمک های ارسالی فقط برای 20% قحطی زدگان کافی بوده است....****
لینک مرتبط:
راههای کمک رسانی:
بر اساس اعلام جمعیت هلال احمر مردم نیکوکار کشورمان می توانند وجوه نقدی خود را به شماره حساب 99999 بانک ملی به نام جمعیت هلال احمر و شماره حساب 0199999999003سیبا نزد همین بانک واریز کنند.
همچنین هموطنان با ارسال یک پیامک خالی از خط ایرانسل به شماره 8115 قادر به ارسال کمک های نقدی خود(کسر از شارژ به مقدار انتخابی از 500 تومان تا... توسط مشترک) برای مردم سومالی خواهند بود.
التماس دعا
