مادر مهدی زین الدین می گوید:
از بچگی یادش داده بودم نماز هایش را اول وقت بخواند، ولی خودم هم باورم نمی شد این طور با روحیه اش آمیخته شود. فرمانده لشکر که شده بود، همین عادتش به بقیه ی رزمنده ها منتقل شد. به فرماندهشان که نگاه می کردند و می دیدند نزدیک اذان هر کاری داشته باشد رها می کند و وضو می گیرد، آن ها هم الگو می گرفتند.
بعد از شهادتش چهار نفر در چهار شهر مختلف خواب دیده بودند که در صحن خانه ی خدا ،مهدی با لباس احرام رفته روی کعبه ایستاده و انگار همه ی طواف کننده ها را فرماندهی می کند. ازش می پرسند « آقا مهدی چی شده که شما این جا هم فرمان ده شدید؟ توی خانه ی خدا؟ »
و مهدی می گوید « این برای همون نمازهای اول وقتیه که توی دنیا خوندم. »
.
.
.
نوشته شده از کتاب « تو که آن بالا نشستی؛ کتاب مهدی زین الدین/احمد جبل عاملی/ از مجموعه ی چشم ها/انتشارات روایت فتح »