سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مؤمن، بر آن که با او دشمنی می ورزد، ستم نمی کند و در راه آن که دوستش دارد، دست به گناه نمی زند . [امام علی علیه السلام]

* لا یمکن الفرار من حکومتک؛ لا یمکن الفرار از عشق *

آمیخته چون روح در آب و گل ماست

همواره مقیم دل ناقابل ماست

ای زائر عطر گل کجا می گردی؟

آرامگه حضرت زهرا(س) دل ماست!




مســـــــــــافـــــــــــر ::: شنبه 90/2/3::: ساعت 7:39 صبح

بسم رب المهدی

آیت الله مجتهدی خاطره ای رو تعریف کردن و گفتند:
خیلی وقت پیش من در شهر نجف درس میخوندم؛ وقت نماز که میشد میرفتم پشت سر آیت الله مدنی نماز رو به جماعت میخوندم.آخه شنیده بودم نماز جماعت خیلی ثواب داره.یه روز که رفتم و نماز جماعت رو پشت سر ایشون خوندم،بعد از اینکه مردم بلافاصله بعد از نماز رفتن دنبال کارهای خودشون من دیدم که آقای مدنی شدیدا دارن گریه میکنن و شونه های ایشون از شدت گریه تکون میخوره.
رفتم پیش آقای مدنی ، گفتم:ببخشید اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادید؟
آقای مدنی فرمودند: یه لحظه امام زمان(عج) رو دیدم، آقا صاحب الزمان(علیه السلام) اشاره کردن به پشت سر من و فرمودند: "آقای مدنی! نگاه کن شیعیان من بعد از نماز سریع میرن دنبال کار خودشون،هیچ کدام برای فرج من دعا نمیکنن،انگار نه انگار امام زمانشون غایبه." من ازگله امام زمان(عج) به گریه افتادم.
.
.

حضرت مهدی(عج) فرموده اند: " و اکثروا الدعا بتعجیل الفرج" "خیلی دعا کنید برای تعجیل در فرج من"
.
.

آیت الله بهاالدینی(ره) یکی از علمای راستین و با اخلاص جهان شیعه بودند؛ یکی از شاکردان ایشان نقل کرده اند که:
من قبلا که می رفتم نماز جماعت آقای بهاالدینی میشنیدم که در قنوت نمازشون دعای "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه..." رو میخوندن، اما یه مدتی بود کهمیشنیدم ایشون توی قنوت نمازاشون فقط دعای "اللهم کل لولیک الحجه بن الحسن..." رو تا آخر میخونه. برایم سوال شده بودکه چرا یه مدّتی روش آقای بهاالدینی عوض شده؟! رفتم جلو و از خدمتشون علت رو خصوصی پرسیدم.ایشون فرمودن: امام زمان(علیه السلام) پیغام دادن که در قنوت نمازاتون برای من دعا کنید و من هم از اون به بعد در قنوت همون دعا رو میخونم.

 

منبع: کتاب  " مهربان تر از مادر"


این کتاب رو از اینجا  http://www.ghaemiyeh.com/dijital-library?sobi2Task=sobi2Details&catid=36&sobi2Id=812     گرفتم و مخصوص نوجوان ها هم هست و برای موبایل هست! فکر کنم اگر هر کدوم دانلودش کنیم و بزنیم روی گوشیهامون و برای نوجوون هایی که در اطرافمون هستند بلوتوث کنیم خیلی خوب باشه!
یا علی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم




مســـــــــــافـــــــــــر ::: یکشنبه 89/12/22::: ساعت 11:33 صبح

 

اواسط دهه هفتاد بود. در ستاد تفحص مهران در غرب کشور فعالیت داشتیم. عصر بود که یکی از رفقای قدیمی تماس گرفت. او اهل همدان بود. اما از کرمانشاه زنگ می زد.

گفت: بلیط گزفتم. انشاالله تا غروب به شما ملحق می شوم. ما هم منتظر بودیم.

نماز مغرب را خواندیم. شام را هم خوردیم اما از دوست ما خبری نشد. ناراحت بودیم. جاده های مرزی در طول شب رفت و آمد کمتری داشت. نکند در جاده بلایی بر سرشان آمده.

اواخر شب با خستگی زیاد و نگرانی خوابیدیم. هنوز چشمان ما گرم نشده بود. یکدفعه با فریاد یکی از بچه ها از جا پریدیدم!

خواب دیده بود. مرتب با تعجب به اطراف نگاه می کرد. پرسیدم: چی شده!؟

گفت: کجا رفتند؟!

بعد ادامه داد: الان چند تا جوان خوش سیما اینجا بودند. از داخل اتاق معراج بیرون آمدند و سلام کردند. بعد گفتند: نگران دوست همدانی نباشید الان می رسد.

بعد گفتند: تأخیر او به خاطر نماز اول وقت بوده. سلام شهدا را به او برسانید. بعد هم به سمت اتاق معراج برگشتند.

اتاق معراج محلی بود که شهدا را داخل آن نگه می داشتیم تا به ستاد ارسال نماییم. با هم به معراج رفتیم. پیگرهای چند شهید که بیشتر آنان گمنام بودند کنار اتاق بود.

چند لحظه نگذشته بود که دوست ما از راه رسید. از اینکه همه منتظرش بودیم تعجب کرد.

همه گی از او یک سوال داشتیم. نماز مغرب را کجا و چگونه خوانده ای؟!

او هم گفت : با راننده اتوبوس صحبت کردم. گفتم: برای نماز اول وقت نگه دار. اما او قبول نکرد. من هم گفتم : نگه دار من پیاده می شوم!

کنار جاده نمازم را اول وقت خواندم. بعد هر چه معطل شدم هیچ وسیله ای نبود. تا اینکه چند ساعت بعد شخصی مرا سوار کرد و آمدم.

البه این دوستِ ما همیشه اینگونه بود. در همه ی کارها، حتی در زمانی که در اوج کار بودیم با شنیدن صدای اذان کار را قطع  می کرد و به نماز می ایستاد. همه را هم به نماز تشویق می کرد.

حدیث زیبایی را نیز برای ما نقل می کرد:

 وقتی بنده ای بدون توجه، در خارج وقت و سریع نماز می خواند خداوند به فرشتگانش می گوید: 

به این بنده ام بنگرید! گویی فکر می کند برآوردن حوائج و نیازهایش به وسیله ی کسی جز من است!

  آیا او نمی داند حل مشکلات و برآوردن حاجاتش به دست من است؟!


راوی:بسیجی تفحص

.

.

منبع : کتاب "شهید گمنام/نشر امینان/گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی"




مســـــــــــافـــــــــــر ::: یکشنبه 89/11/10::: ساعت 1:50 عصر


حوادثی که اتفاق می افتد، نتیجه ی کارهای ماست که بر سر ما می آید: «وَ ما اصابَکُم مِن مُصیبَة فَبِما کَسَبَت أیدیکُم» هر مصیبتی به شما می رسد، به واسطه ی اعمال شما است. آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلا و مصیبت ها شده است، توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمی کنیم، چون کارهای خود را بد نمی دانیم، و به خود و کارهای خود خوش بین هستیم! آیا در این حوادث و گرفتاری ها که از هزار سال پیش به ما خبر داده اند، نباید شرح صدر پیدا کنیم و همانطور که دستور داده اند باشیم؟! که فرموده اند : « تَمَسَکوا بِالأمرِ الأوَّل» به دستور اول تمسک بجویید یعنی اینکه به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینی عمل کنیم، و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. و نیز در مثل این زمانه که اهل ایمان به بلاهای فراوان مبتلا هستند، چنان که دستور داده اند، دعای فرج را زیاد بخوانیم.




مســـــــــــافـــــــــــر ::: یکشنبه 89/11/3::: ساعت 11:19 صبح

 

ایستاده بود کنار در حرم و به وضوخانه اشاره می کرد.


تازه رسیده بودیم دمشق و دلمان می خواست یک زیارت با حال بکنیم، ولی وقت اذان بود.


حاج احمد گفت : برادرها! زیارت مستحبه، نماز واجب. عجلوا بالصلوه قبل الفوت.



منبع : کتاب «یادگاران/ حاج احمد متوسلیان»




مســـــــــــافـــــــــــر ::: جمعه 89/10/17::: ساعت 11:41 صبح

در خلوتمان با خدا، تضراعت مان، توبه مان، نمازهای مان، عبادات مان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛رساند! اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرف هایی که ما به هم دیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان،کلام خودمان را؛ آن وقت ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟! می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟!




مســـــــــــافـــــــــــر ::: چهارشنبه 89/10/1::: ساعت 2:7 عصر


مادر مهدی زین الدین می گوید:

از بچگی یادش داده بودم نماز هایش را اول وقت بخواند، ولی خودم هم باورم نمی شد این طور با روحیه اش آمیخته شود. فرمانده لشکر که شده بود، همین عادتش به بقیه ی رزمنده ها منتقل شد. به فرماندهشان که نگاه می کردند و می دیدند نزدیک اذان هر کاری داشته باشد رها می کند و وضو می گیرد، آن ها هم الگو می گرفتند.

شهید مهدی زین الدین

بعد از شهادتش چهار نفر در چهار شهر مختلف خواب دیده بودند که در صحن خانه ی خدا ،مهدی با لباس احرام رفته روی کعبه ایستاده و انگار همه ی طواف کننده ها را فرماندهی می کند. ازش می پرسند « آقا مهدی چی شده که شما این جا هم فرمان ده شدید؟ توی خانه ی خدا؟ »
و مهدی می گوید « این برای همون نمازهای اول وقتیه که توی دنیا خوندم. »
.
.
.
نوشته شده از کتاب « تو که آن بالا نشستی؛ کتاب مهدی زین الدین/احمد جبل عاملی/ از مجموعه ی چشم ها/انتشارات روایت فتح »

 

 




مســـــــــــافـــــــــــر ::: شنبه 89/9/27::: ساعت 10:50 صبح

سلیمان بن صرد خزائی گفت:"من منتظر خود امام می مانم."انگار نه انگار که امام زمانش نائبی فرستاده بود
نامش یسار بوداما پیامبر نام سلیمان رابراو نهاد. یعنی سلمان کوچک..
هر چند درقیام توابین به شهادت رسید اما هنگامی که می بایست یاری کند یاری نکرد.
در جنگ جمل هم از قائدین بود.عذر آورد و در جنگ شرکت نکرد.
تنها او نبود که لغزید .خیلی های دیگر پا پس کشیدند. جمل تنها جنگ نبود. فتنه ای بس بزرگ بود. یک طرف علی امیرالمومنین بود. طرف دیگر عایشه ام المومنین.
مولا به او پرخاش کرد. خدا فرصتی به او داد .در صفین جبران کرد.
زمان یاری امام حسن علیه السلام دوباره لغزید.خواست جبران کند.
به ابا عبدالله نامه نوشت. همگان راتوصیه کرد:مبادا پسر پیامبر را تنها بگذارید.
اما وقتی حسین نائبش را فرستاد واو را امر به جهاد کرد گفت :منتظر خود امام می مانم.
کوفیان درتاریخ بی وفایی خود را به یادگار گذاشته اند.
ما ایرانی ها از تبار سلمانیم شرم دارد اگرراه سلیمان بن صرد را پیش بگیریم.
هرکه خواهد کوفی نمیرد باید بداند" تا حسین نرسیده است،ولی امر، مسلم است"

.
.
.
نوشته شده از گروه محراب اندیشه

 

امروز روز هشتم محرم است و به نام نامی حضرت علی اکبر(علیه السلام)


یا علی اکبر (ع)

.

.

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری؟

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

یاس در یاس مگر مادر من برگشته ست؟
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید....

.
.

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر در خیمه رسانید..........




مســـــــــــافـــــــــــر ::: سه شنبه 89/9/23::: ساعت 8:41 صبح

ای دل چنین مپندار که فقط عاشورائیان را بدان بلا آزمودند و لا غیر. تو را نیز از این نسب لا یتغیر تاریخ گریزی نیست .صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک" یا لیتنی کنت معکم" ختم نمی شود!


.

.

.

هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله

این کاروان تا کربلا دیگر ندارد فاصله...

.

.

 

 




مســـــــــــافـــــــــــر ::: دوشنبه 89/9/8::: ساعت 7:43 صبح

واقعه ای که شاید روزگاری اتفاق افتاده باشد و صورت امروزش. 

در بیابان دو سوار رد می شدند از کنار هم. می شناختند هم را. مرکب را نگه داشتند..

 

-سلام علیکم برادر!

- علیکم السلام  ورحمه الله! عبور ازین بیابان آن هم این وقت روز؟! ( ممکن است هم گفته باشد:جلوی چشم ماموران آن ملعون؟)

- آمده بودم از امام(ع) اذن بگیرم برای....

این جای خالی را چیزهای زیادی می تواند پر کند.

برای حج.

برای منصوب کردن فلانی به فرمانداری فلان آبادی

برای انجام یک امر

برای مذاکره با یک گروه

برای...

---------

چند وقت پیش ، کسی را دیدم که هنوز برای کارهایش( البته نه همه ی کارهایش) از امام ش اذن می گرفت...

 و بعد من فکر کردم که آیا من هم اذن می گیرم؟

و اگر نمی گیرم چرا؟

امام زنده ندارم که دارم.

جواب نمی دهد که می دهد.

در دسترس نیست که هست.(فرمود: می شنویم قبل از آنها لبهایتان را تکان دهید...)

پس چه خاکی به سرم شده؟

یا اینکه در زمان ما تکلیف همه چیز روشن است! ها؟!

هه! اگر روشن است پس چرا مثل...در گل...

نه...

شعور ندارم

همین.

لا اقل اش این است که یادم باشد: آقا! من به اذن تو قدم برمی دارم! به اذن تو نفس می کشم... به اذن توست اگر کاری می کنم! ...

و نیت کنی اول آن کار

که به اذن توست  همه ی این ها.

آن وقت مطمئن باشی که امام ت هست .

آقا! ما اهل کوفه نیستیم اما جدا بی شعوریم...

http://mabar10.blogfa.com/




مســـــــــــافـــــــــــر ::: شنبه 89/9/6::: ساعت 1:25 عصر

<      1   2   3